خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

ولنتاین مبارک....!

سلام بر همه ی عشاق...

درسته که با تاخیر اومدم اما پست ولنتاینی دارم....

مبارک باشه دوست جونیا... خوش گذشت ولنتاین؟ کادو چی دادین؟چی گرفتین؟اول خودم تعریف میکنم بعد میام ببینم خونه های شما چه خبره!!!

-روز ولنتاین من صب ساعت ۸ بیدار شدم (آخه قرار بود نوید ساعت ۱ خونه ی ما باشه) و اول رفتم یه کاغذ کادوی خوشمل خریدم با چند تا پاکت تزیینی خوشگل و اومدم خونه دیدم ای وای بچه های برادرم خییلی خوشحال خونه ی مان و هی دارن فضولی میکنن و شیطونی یهو دیدم مامانم داره با تلفن حرف میزنه و به خواهرم اصرار میکنه که بچه ها رو بردار بیا اینجا!!! بعدم زنگ زد به داداشمینا که ناهار آش و قورمه سبزی گذاشتم بیاید اینجا من این شکلی شده بودم... عجب روز خلوت و رمانتیکی داشتیم منو نوید خلاصه من شروع کردم به تزیین کادوم که خیییلی ناز شد بگذریم که برادر زاده ها حسابی از خجالت من دراومدن و اذیتم کردنRolling Pin بعد من کادومو گذاشتم یه جای بلند تا از گزند روزگار مصون بمونه Whoop De Dooو پریدم تو حموم بعد اومدم و لباسای جینگیلی پوشیدم و شروع کردم به آماده شدنhttp://ownnote.persiangig.com/Smile/27.gif.... خلاصه کلی خوشمل شدم و نمازمو خوندم و منتطر شووری شدم زنگ و که زد کلی ذوق کردم آخه ۴ روز بود شووری و ندیده بودم( آخر هفته نوید رفت قزوین ولی من باهاش نرفتم) بعدم رفتم استقبالش تا در آسانسور باز شد یه شاخه گل با کیسه ی کادو اومد بیرون و بعد هم شووری... الهی قربونش برم که هیچوقت این چیزا یادش نمیره.In Love.. کلی ذوقیدمو همونجا بوسش کردم http://ownnote.persiangig.com/Smile/23.gif... کادوها رو بردم تو اتاق و نویدم اومد ( در تمام این مدت حضور بچه ها پررنگ بود و سعی خودشون و میکردن که یه موقه ما در خلوت کارهای ناشایست نکنیم) منم کادومو دادم به شووری اول من کادومو باز کردم و کلی هم ذوق کردم حالا میگم هر کدوم چی بود!! بعدم شووری کادوشو باز کرد که خدا رو شکر خیییییلی خوشش اومد smile emoticon kolobok...  بعد از ناهار همه رفتن خونه هاشون و مامانم رفت دندون پزشکی که من و شووری تهنا شدیم و کلی عشقولی شدیمFrench Kiss بعدم آماده شدیم و رفتیم خونه ی خواهرم که همیشه با چترمون اونجا فرود میایم... یه کیک هم به مناسبت ولنتاین خریده بودیم با ذرت مکزیکی رفتیم اونجا بفرمایید شام و دیدمو بعدم شام خوردیم  بعدم فیلم ولنتاین ۲ سال قبل خواهرمینا رو دیدیم و کلی خندیدیم... شبم خونه ی اونا موندیم... خدا رو شکر که ولنتاین خوبی بود...smile emoticon kolobok

اما بگم از کادوها:

من واسه نوید یه جا شمعی خوشگل خریده بودم که ۹ تا شمع میخوره و خیییلی ناز بود (خدا رو شکر شووری به این مدل چیزا علاقه داره مث خودم) با کاکائوهای مدل چتر و یه عروسک کوچولو که نیزه دستشه و توی یه تلقه Sagittariusیه شعر هم از فروغ واسش نوشته بودم و گذاشته بودم تو اون پاکته که گفتم خریدم( این شعر جریان داشت... اون موقه ها که دوست بودیم خب من خیییلی زیاد بی احساس بودم و نوید خیییلی رمانتیک یه بار نوید به من گفت این شعر و بخون من هی مسخرش کردم و ادا درآوردم ولی الان وقتی اون شعر و میخونم ازش لذت میبرم واسش شعر و نوشتم تا نشون بدم که احساساتم چقد عوض شده)

نویدم واسه من از این پکای کامل ولن خریده یه سبد چوبیه که توش یه عروسک نازه خرگوشه با یه قلک قلب که یه دختر پسر روش نشستن با دوتا جاشمعیه نقره ای قرمز و یه عطر خییلی خوشگل و خوشبو(۲۱۲س.ک.س.ی) با یه شاخه گل و شکلات و یه پاکت که یه نامه ی رمانتیک برام نوشته و دو بیت شعر هم خودش گفته و پایینش نوشته کاغذشم خودش طراحی کرده (راستش واسه ی نامش خیییییییییلی ذوق کردم خییلی کارت برام ارزش داشت عزیزم)قربون اون سلیقت بشم من عسل....

به قول نوید شاید ولنتاین واسه همه یه مناسبت تقویمی باشه ولی واسه ما یه روز دیگست... سال ۸۵ دقیقا تو همین روز بود که من و نوید در حال چتsmile emoticon kolobok مسیر حرفامون ازحرفای همیشگی تغییر کرد و به قول نوید اولین جرقه های این عشق آتشین از اونجا شروع شد... http://ownnote.persiangig.com/Smile.Tosi/au.gifبگذریم که نوید من چقدر سختی کشید....(واسه همینه که ما روز عشق ایرانیا رو جشن نمیگیریم آخه از ولنتاین خاطره داریم)

از همه چی عکس گرفتم که بذارما ولی تو گوشیه نویده و الان دسترسی ندارم... ساری..

ببخشید که طولانی شد...



بی عنوان....

سلام به همه ی دوستای مهربونم....
شماهام مث من برف دوست دارید؟ من روزای برفی بیخودی خوشحالم ولی بعدش که همه جا یخ میزنه رو دوست ندارم.... خدا رو شکر واسه این نعمت قشنگش که امسال ما رو ازش محروم نکرد...http://ownnote.persiangig.com/Smile.Tosi/aa.gif
بریم سر ادامه ی ماجراهای من....
-یه روز من خونه تنها بودم و قرار بود نوید بیاد پیشم منم تصمیم گرفتم خودم نهار درست کنم تا شووری کلی ذوق زده بشه واسه همین رفتم تو وبلاگ آشپزها(از همین جا از همه ی دوستان گلم تشکر میکنم دست همه گی درد نکنه که غذاهای خوبی میذارید مخصوصا نگین جون که ایده ی این کار رو داد)
خلاصه تصمیم گرفتم سوفله ی سیب زمینی درست کنم که به نظرم اومد راحت باشه خلاصه دست به کار شدم از یه طرف غذا درست میکردمSmiley from millan.net از یه طرف خونه رو مرتب میکردمsmile emoticon kolobok و از یه طرفم به خودم میرسیدمsmile emoticon kolobok که دیگه همه چی خوب باشه وقتی نوید اومد کلی ذوق کرد و خوشحال شد.... موقع نهار من فهمیدم که غذام خراب شده ولی به روی خودم نیاوردم..طفلی نوید با زحمت دو تا لقمه خورد....(نمیدونم چرا خوب نشده بود خب البته من آشپزی بلد نیستم ولی حدس میزنم اگه سیب زمینیش و سرخ کنیم خوشمزه تر میشه... قطعا غذای خوشمزه ایه ولی خب آدم باید آشپزی کرده باشه تا بدونه هرچی و چقد بریزه)منم دیگه کلی نویدی و اذیت کردم و می گفتم دیگه از این به بعد میخوام برات انواع و اقسام سوفله ها رو بپزم سوفله بادمجون سوفله کدو و.... هی بهش میگفتم واسه اثبات عشقت به من باید یه لقمه دیگه بخوری و نوید التماس میکرد که کار دیگه ای بکنه و یه لقمه دیگه نخوره خلاصه کلی خندیدیم... دیگه اون شب نوید گفت نمیخواد شام چیزی درست کنی میریم بیرون....
-نویدی مریض شده بود مامانم براش سوپ درست کرد که ببرم براش خونش طفلی تنهاست دیگه خودش حوصلش نمیگرفت چیزی درست کنه من سوپ و براش بردم و کلی عشقولی شدم باهم
French Kiss... نمیدونم چرا اینقدر جلوی بابام سختمه که بگم میخوام برم خونه نوید نیست تنهاست خیلی سختمه واسه همینم خیلی کم میرم اونجا...
-یه شب مامان بابای نوید اومده بودن خونه ی نوید مامانمم همه رو واسه شام دعوت کرده بود این شد که اونا رو هم دعوت کرد خونمون و من و نوید رفتیم دنبالشون و آوردیمشون . خیلی شب شلوغی بود من 4تا خواهرزاده دارم و 2 تا برادرزاده که خییییییلی شیطونن smile emoticon kolobokخانواده ی نویدم اصلا بچه تو فامیلشون ندارن. مامان بابای نوید این شکلی شده بودن....کلی خندم گرفته بود. ولی در کل شب خوبی بود....
-من از کله پاچه متنفر بودم و اصلا لب نمیزدم یه شب نوید منو برد طباخی ! واسم لقمه درست میکرد و منم عین یه بچه ی خوب خوردم تازه فهمیدم که از کله پاچه بدم نمیاد زبون که خوشمزست بقیه جاهاشم بدک نیست.....
Peppy
-همون شب که رفته بودیم کله پاچه بخوریم نوید یه تیکه رو دنده عقب گرفت که خیلی آروم خورد به یه پراید !من تا دیدم رانندش زنه گفتم نوید خدا به دادمون برسه...( آخه بعضی از خانما چون خسارت و تشخیص نمیدن فک میکنن خیلی اتفاق مهمی افتاده مث مورد ما)آقا یه مادر دختر بودن که کلی شلوغ کرده بودن.. من از ماشین پیاده نشدم و نوید رفت که ببینه چی شده و به دختر گفت من مقصرم! اونقدر ضربه آروم بود که معلوم بود چیزی نشده من دیدم خیییلی طولانی شد ونوید نیومد از ماشین پیاده شدم و دیدم ای بابا اینا اصلا حرف نمیفهمن هی نوید به اینا میگه بابا ماشینتون چیزی نشده که من بخوام بیممو بدم بیاید بریم اینجا به یه صافکار نشون بدیم هر چی خرج داشت من پرداخت میکنم همین الان ( آخه خرجش در حده یه پولیش زدن بود که نهایت 5000تومن میشد) ولی این مادر و دختر یه سره داشتن غر میزدن! من خیلی حرصم دراومد دست نوید و گرفتم و گفتم بیاید بریم همون کاری که گفتی و انجام بدیم دیگه چرا معطل میکنید پس؟! مادر و دختره که انگار منتظر یه جرقه بودن و نوید باهاشون ملایم حرف میزد یهو پریدن به من وسط خیابون شروع کردن جیغ جیغ کردن... من این شکلی شدم اولشتعجب....دختره میگفت :من و اینجوری نبینا من خیلی کولی ام!!!(انگار افتخار داره) منم گفتم : معلومه ازت! احترام خودتون و نگه دارید... کلی بحثمون شد ! نوید طفلی نمیدونست چیکار کنه! من و سوار ماشین میکرد و به خانمه میگفت خانمه من اصلا با شما حرف نزد که شما دخالت کردین خلاصه فیلمی شده بود وسط خیابون! نوید اومد سوار ماشین شد که بریم تا یه صافکاری تا اونجاهم هی قربون صدقه ی من میرفت که اعصاب خودتو خورد نکن مهم نیست! وقتی رسیدیم اونا خودشون خجالت کشیدن ماشین و به صافکار نشون بدن! نویدم شمارشو بهشون داد و گفت اگه ماشین بیشتر از 5000تومن خرج داشت بهم زنگ بزنید! اونا هم گفته بودن خانمتون شلوغ کرد وگرنه ما اصلا نمیخواستیم بیایم پیش صافکار!!!!!!!!! آخه من که اصلا با اونا حرفم نزده بودم که!!!

بعدا نوشت: امروز شهادت امام رضاست. من خیلی امام رضا رو دوست داررم واسه تک تک مشکلات این رابطه از امام رضا کمک خواستم که همیشه حاجتمو داده... ۸.۸.۸۸ هم که محال از خاطر من و نوید بره روز خواستگاری که بر خلاف تصورمون همه چیز به خوبی و خوشی برگزار شد... عاشقتم امام رضا...