خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

تبریک....

بوی گل نرگس؟   -نه  که بوی خوش عید است!

شو پنجره بگشا که نسیم است و نوید است!     (مشیری)

چقده اسفند ماه خوبیه درسته کار زیاده ولی خیییلی باحاله... تو این چند وقت ما ۴ تا خواهر مثال پت و مت و لولک و بلوک تمام مراکز خرید تهران و بسیار خوشحال زیر پا گذاشتیم و به نصف آرایشگاهها هم عرض ارادت کردیم....

کلی چیز میز میخوام تعریف کنم از همه مهمتر روز تولد شووریه که ایشالا سرم خلوت شد...

واسه همه ی دوستای خوبم سالی پر از برکت و سلامتی آرزو میکنم... خیلی مواظب خودتون باشید و خیلی خوش بگذرونید... مواظب هیکلاتونم باشید

سال ۸۹ سال خوبی بود برام اول سال جشن نامزدیمون بود بعد باران کوچولو دنیا اومد... بعد عروسیه خواهر شووری بود و شروع خدمت شووری که ایشالا هرچه زودتر تموم بشه... و خیلی اتفاقال قشنگ که الان حضور ذهن ندارم....

از خدا میخوام که خودش کمکمون کنه و تو سال جدید بتونیم خونه بخریم و عروسی کنیم.... برامون دعا کنید...

خدای مهربونم عاشقتم   دیوونتم   قدر همه ی نعمتاتو میدونم آخه تا تو رو داریم که غمی نداریم... ای خدا واسه ی همه اتفاقای خوب خوب بیفته... منم که میدونی خودت چه چیزایی میخام دستتت درد نکنه جورشون کن...

سال نو مبارک دوست جونیا....

تولد عشقم....

سلام به دوستای گلم....

واااااااااااااای من خیییییییییییلی خوشحالم.. اگه گفتید چرا؟ نمیدونید که؟!! آخه فردا تولد عشق خودمه.... الهی که من قربونش برم فردا متولد میشه .. عکسای بچه گیش و دیدم اینقده زشت و بد اخلاق بوده که... الهی... ولی الان خوشمله منه...

نوید خوب من... تو من و با خوبی ها آشنا کردی تو خیلی چیزا بهم یاد دادی... تو رو دوست دارم زیاد... تو خیلی پاک و معصومی وقتی تو چشمات نگاه میکنم به عمق پاکیت پی میبرم... میدونی چقد به تو مبتلا شدم... الهی من فدات بشم... از خدا میخوام که همیشه تنت سالم باشه.... از خدا میخوام که عشقمون پایدار باشه... از خدا میخوام که همیشه کنار هم بمونیم... از خدا میخوام بهترین ها تو زندگیت برات پیش بیاد...

-عزیزم منت بر سر تقویم گذاشتی و زمستان را خجالت زده کردی و اسفند را سرافراز کردی و عدد ۲۱ را برای من خوش یمن ساختی...

این متن بالا رو توی کارت واسه بهترینم نوشتم....

توی یه پست دیگه راجع به بقیه چیزا توضیح میدم...

                                               عاشقتم

...

سلام دوستای گلم..... واااای چرا من اینقده گرفتارم یه عالمه اتفاق افتاده که دوست دارم بیام تعریف کنم ولی کو وقت؟!!! هر وقت که نمی تونم به کارایی که مورد علاقمه برسم اعصابم بهم میریزه.... آخه این همه گرفتاری واسه اینه که ما خانواده ی پر جمعیت و البته گرمی هستیم که خیییلی بهم کمک میکنیم(ماشالا) و بعضی وقتا میشه که آدم از خودش کاملا غافل میشه.... خدا رو شکر میکنم ولی یکم نیاز به آرامش دارم .... دوست دارم زودتر برم سر خونه زندگیم تا کمی بتونم به علایق خودم بپردازم و کمتر بچه های خواهر برادرمو نگه دارم.... الانم که دارم مینویسم تازه موفق شدم باران کوچولو رو خواب کنم آخه طفلک مامانیش عمل کرده الهی بگردم واسه خواهر نازنینم که اینقده درد کشید الهی که دیگه پات به بیمارستان نرسه.... طفلک سنگ صفرا عمل کرده.... آخه خیلی زور داره ها که یه نفر تو ۲۴ سالگی همچین عملی بکنه...

۱۷ربیع الاول سالگرد قمری عقدمون بود که خیلی دوست داشتم یه پست بدارم که نشد گفتم شالگرد شمسی پست میذارم که ۱۳ اسفند بود و دوباره نشد....

دوست دارم یه روز بیام بشینم همه رو تعریف کنم آخه دوست دارم ثبت بشه.... خلاصه که به خودمون دوتا (یعنی خودم و نوید) خیلی زیاد تبریک میگم سالگرد عقدمون و.... آخ که چقدر یخ شد این پست....

دوست جونیا واسم دعا کنید بتونم بیشتر واسه خودم وقت بذارم این چیزیه که واقعا بهش محتاجم....


این عکس حلقه هامونه که جفت بر داشتیم..