خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

خاطرات من و شووری

خونه اونجاست که صداته پر عطرنفساته جایی که رو در و دیوار همه جا نقش اون چشاته

روزهای من!

سلام علیکم و رحمة ا... و برکاة!http://ownnote.persiangig.com/Smile/51.gif

من آپ کردم!!! چون خیلی اتفاق رخ داده همه رو تیتروار تعریف مینمایم!

-خدا رو شکر نوید افتاد تو یه دانشگاه و کارای حقوقی(که مربوط به رشتشم بوده) بهش افتاده و از همه مهمتر اینکه ساعت کاریشم خیلی کمه!فقط راهش دوره که اشکال نداره مزایاش بیشتره!http://ownnote.persiangig.com/Smile/49.gif

-شووری یه خونه ی کوچولو تو شریعتی رهن کرده که نمیدونم چرا مستاجرای قبلیش خونه رو تحویل نمیدن!

-یه روز در میون نویدیه گلم میاد بهم سر میزنه که خییلی خوشحالم!

ـنویدی شام تموم شدن آموزشیش ما(من مادرم خاهرم شوهر خاهرم)رو برد آتیشه! واقعا مرغ سوخاریه اسپایسیش حرف نداره پیشنهاد میکنم حتما یه سری اونجا برید که خییلی حال میده!36_1_51.gif

-چند وقتی اصلا حال روحیه خوبی نداشتم واسه همین با شووری رفتم خونشون و چند روزی اونجا موندم خدا رو شکر بهتر شدم مرسی شووری که اینقد بهم محبت کردی و هوامو داشتی که خوب شدم! خیلی با گریه هام عذابت دادم میدونم شرمندتم عزیزم!

-واسه تسویه حساب و انجام کارای فارق التحصیلی رفتم دانشگاه با اینکه ۷ترمه درسم تموم شده بود هنوز واسه تسویه نرفته بودم به من میگن دانشجوی نمونه(من ورودیه ۸۵ بودم)خییییییلی کار سختی بود همش آدمو پاس میدادن از این ور به اون ور واسه امضا گرفتن! چون من خوابگاهم داشتم که کارم ۲ برابر بود!در آخر من باید۵۰۰هزار تومن بدم دانشگاه!بابا مثلامن دانشگاه دولتی درس خوندم!البته هنوز کارام تموم تموم نشده چندتا امضا مونده که دادم به یکی از دوستام که خونشون اونجاست بره بگیره! این ساعت نمازو ناهار منو کشته بود کلی باید پشت در بسته ی اتاق بشینی تا یه امضا بگیری! از آخرین امکانات دانشجویی هم استفاده کردم از دانشگاه ۶تا بلیط نیم بهای فیلم ملک سلیمان و گرفتم و با خانواده ی شووری رفتیم سینما! فیلمش بدک نبود یعنی جلوه های ویژه اش خیلی خوب بود ولی به نظر من فیلمنامه ی خوبی نداشت یعنی یه نویسنده ی قوی میطلبید تا تاثیرگذار باشه! و همه ی فیلم تو جنگ سپری شد آخرش نوشت پایان قسمت اول یعنی میخان باز ادامشو بسازن؟!!همون شب با خانواده ی شووری شام رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت یه لحظه که با شووری تنها شدیم سر یه  چیز خیییلی مسخره و در اوج شادی من و نوید دعوامون شد و منم که آماده ی گریه بودم کلی گریه کردمgirl_cray2.gif و نویدم پابه پام اشک ریخت خیلی موضوع مسخره ای بود هیچکدوم باورمون نمیشد چرا اونجوری شد یهو!حین گریه هی قربون صدقه ی هم میرفتیم که گریه نکن!!! نمیدونم پس چرا دعوا کردیم اصلا!!!!

ـخونه خواهرشووریم رفتیم خوش گذشت۲شب اونجا بودیم  که شبا میرفتیم شام بیرون و گشت و گذار ! خواهر شووری در یک اقدام عجیب ۳۰ کیلو پیاز گرفته بود که پیاز داغ درست کنه بذاره تو فریزر خیلی کارش عجیب بود به نظرم آخه تازه عروسه مثلا!الان به جای اینکه صفا کنه از این کارا میکنه نمیدونم والا هر کی یه سبک واسه زندگیش داره دیگه من که اصلا این کارا رو نمیپسندم ولی حتما اون این مدلی حال میکنه دیگه!منم یه کم کمکش کردم ولی بیچاره خودش خیییلی گناه داشت طفلک!

تو قزوین درست روبروی دانشگاه اسبقمون نمایشگاه کتاب زدن که رفتیم و من چندتایی هم کتاب خریدم!Reading a Book اونجا یه اتفاقی افتاد ناراحتم کرد مشابهش تو سینما هم پیش اومد اگه یه بار دیگه اتفاق بیاقته اون موقه تعریف میکنم تا نظر شما رو هم بدونم ببینم باید چیکار کنم؟!!Whoop De Dooالبته اون شب و خراب نکردمو اصلا به روی خودمم نیاوردم!

راستی من کارت الکترونیکیه کتاب دارم که توش پول میریزم ولی نمیدونم چرا رمزشو گم کردم! هر کی میدونه به منم بگه تا خانواده ای رو از نگرانی نجات بده...!

ادامه دارد...

نظرات 19 + ارسال نظر
سپیده چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://hope-arezoham.persianblog.ir/

خوش باشی همیشه خانومی ....
ببینم قزوین زندگی میکنید شما ؟؟؟

واقعا این ملک سلیمان عییف کار شده .

نه خانمی تهرانم دانشگاهم قزوین بوده!

مزدک چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.yadeto67.blogfa.com

سلام رهای عزیز
ممنون که بهم سر زدی خوشحالم کردی
مدتی توی وبت بودم لذت بردم.
یه سحر و جادویی توی انتخاب واژه هات هست که انسان رو شیفته خود میکنه.
دارم جون میگیرم . تنهام نزارین
به همسرتون سلام برسونید.

مرسی آقا مزدک نظر لطفته! سلامت باشی

نازنین چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://nazaninmehr.blogveb.com/

سلام عزیزم...ممنونم که امدی و نظر دادی...اگه خواستی میتونی منو به اسم چشمهایت...لینکم کنی

نفیسه پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ http://z-shirin.blogfa.com

سلام سلام
خوش باشی خانومی

سی سی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ق.ظ http://sisi1363.blogfa.com

سلام عزیزم
خوبی؟ خداروشکر که ناراحتی هات برطرف شده. زیاد سخت نگیر. مراقب خودت باش. ایشالا سربازی همسری زود تموم میشه.
راستی گلم من گرافیستم.

پس با یه خانم گرافیست طرفم! مرسی عزیزم.

رازقی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ق.ظ http://myamorousdays.blogfa.com

منظورت اینه که چطور برای پیدا کردن رمز کتاب کارتت اقدام کنی؟ منم چند وقت قبل گمش کرده بودم. رفتم بانکی که کارت از اونجا صادر شده. یه درخواست کتبی دادم و یه سری مشخصاتم + کپی کارت ملیم. بعدش برای درخواست رمز برام اقدام کردن. یک دو هفته بعد رفتم گرفتمش.

مرسی خانم خانما از راهنماییت.

نگین شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 ق.ظ http://aroos-kocholo.blogsky.com/

دعواهای من و همسری هم همینطورهیکی نیست بگه اکه دعوا می کنید دیگه چرا قربون صدقه هم میریدبابا به این خواهر شئهرت بگو پیاز خشک بگیره استفاده کنه.چه کاریه ۳۰ کیلو پیازیا حداقل کم کم سرخ کنه مثلا یه کیلو بگیره می دونی همون یه کیلو تا چند وقت می مونه

پس شما هم این مدلی عجیب دعوا میکنید! بابا دعوا هم دعواهای قدیم! بیا خودت بهش بگو!

نیلوفر شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ب.ظ http://Nilo0ofar.mihanblog.com

چه عجب آپ کردی خانومی!
خدا رو شکر که همه کارا رو به راهه!
منم ملک سلیمان رو بلیطشو از اداره بهم دادن رفتیم دیدیم جلوه های ویژه اش خیلی باحال بود اما به قول داستانش زیاد قوی نبود که آدمو جذب کنه!!!
نمی دونی سر چی دعوا شد؟؟!!!!!

باور کن نیلو جون اینقد خوشحال بودیم یهو دعوامون شد شوخی شوخی!

نارسیس (حامی) شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:16 ب.ظ http://phlpasgl388.blogfa.com

متنتون سرشار از انرژیه. همیشه شاد باشی

مرسی عزیزم!

panteaa شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ http://yehamsardaram.blogsky.com

چقدر کار و اتفاق !!!!!!!!!!!
اون قسمت منزل شووری از همه جاش بهتر بود چون 100% عالی گذشته

نگین یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ب.ظ http://aroos-kocholo.blogsky.com/

فرکانس من و تو داری؟یا بهت بدم؟

دارم عزیزم.

خانم بزرگ یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.majera.blogsky.com

خوبه که حسابی خوش گذشته وای تو زندگی اینقدر پیش بیاد از این دعواهای الکی....
خوش باشی ملک سلیمان رو هم هنوز ندیدم که نظرم رو بگم

مرسی عزیزم!

mohamad یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://http://www.mohamadmokhte.blogfa.com/

وب باحالی داری خوشحال میشم بهم سر بزنین

سروش یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.be-aramie-nasim.blogfa.com

سلام دوست من وب جالبی داری خوشحال میشم بیا
به وب من و با تفکراتم آشنا شی

نارسیس (حامی) شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ

سلام رها جان،

بیشتر پستات رو خوندم. ممنون میشم اگه بهم رمز بدی.
شاد باشی

مرسی عزیزم.چشم خانمی.

منا یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

بعضیا میگن دعوا نمک زندگیه ولی من زیاد قبول ندارم. خوبه که دعوا میکنید قهر نمیکنید. افرینننننننننننننننن.

راستی منم رمز میخوامممممممممممم. میشه بفرستی به ایمیلم؟؟ ممنون میشم.

باشه عزیزم میفرستم! راست میگی قهر کردنخیییلی بده خدا رو شکر ما نمیتونیم قهر کنیم باهم!

الناز شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ق.ظ

سلام عزیزم
میشه به منم رمز بدی ایا؟؟؟

رمز کدوم پست عزیزم؟!

وانیا جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

سلام رها خانومی مبارک باشه عزیزم
بالاخره شدی خانوومه خونه ها
اومدم ببینم این چندوقت چیکار کردی کیلی آپ کردی با جدیت نشستم خوندم خوشم میاد با آب و تاب تعریف میکنی آخه
رسیدم اینجا دیدم رمز داره فضولیم زد بالا
یکمم دلم گرفت خووووووووو رمز نداشتم

جن شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ

میخونیامت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد