-
ماه رمضون...
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 02:24
سلام به همه ی دوستای خوبم... ماه رمضونم داره تموم میشه همه چی مث برق و باد میگذره خدا رو شکر ماه رمضون خوبی داشتم بیشترین دعای من امسال سلامتی بود.. از همه هم بیشتر برای پدر مادر خود و پدر مادر شووری دعا کردم که ایشالا خدا دعاهامو شنیده ...برنامه های تی وی هم به جز هفت سنگ خوب بود ماه عسل عالی بود و جشن رمضان که...
-
روزهای گذشته..
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1393 02:21
سلام سلام... خب اول اینکه خیلی خوبه که یه سری از دوستای قدیم بازم هستن... دوم اینکه خیلی سخته که این 2سال و نیم و بخوام خلاصه کنم .. اول اتفاقای مهم و مینویسم: -من بازم خاله شدم این بار یه پسر بچه که به معنیه واقعیه کلمه ناز و شیرینه و بسیار خوشگل و خوش اخلاق من و شووری دایم میگیم کاش پسر ما بود خییییلی دوسش میداریم...
-
سلام
شنبه 21 تیرماه سال 1393 02:04
سلام... بعد از گذشت تقریبا 3 سال دوباره تصمیم گرفتم بنویسم.. اونم خیلی یهویی... خوندن پستای قدیمی و حس و حالی که ازشون گرفتم منو ترغیب به نوشتن کرد... روزای نامزدی تا روز عروسیم رو به یاری خدا ثبت کردم ولی بعد از اون نشد که بشه...روزای شیرین اول عروسی رو نتونستم ثبت کنم و به نظرم خییلی حیف شد ولی خوشحالم که تصمیم...
-
درددل...
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 21:26
امروز حسابی دلم گرفته ... نمی دونم چه جوری توصیف کنم از دست یه سری از آدمای دور و برم حسابی دلگیرم... متاسفانه یه بنده خدایی تو این مدت حسابی خودش و نشون داد اما بگم که با این حال که حسابی حرص خوردم و ناراحتی کشیدم ولی از این خوشحالم که طرف و شناختم بعید میدونم دیگه من یا خواهرام بتونیم این بنده خدا رو تحویل بگیریم...
-
پاگشایی....
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 00:27
سلام به دوست جونیام چون از خونه خواهرم کانتکت شدم مجبورم کوتاه بنویسم فقط اومدم اعلام موجودیت کنم... می دونید دیگه تصمیم گرفتیم اینترنتمون و خونه ی مامانمینا راه اندازی کنیم تا وقتی میریم اونجا حداقل از این تکنولوژی بهره ببریم... خدا رو شکر میکنم همه چی خوب و عاالیه زندگیم با نوید و خیلی دوست دارم و خوشحالم که تا این...
-
پراکنده نویسی....
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 16:15
ســـــــــــــــــــــــــــــــلام با ابراز این مطلب که همچنان از بی اینترنتی رنج می بریم و من اکنون از خانه ای که دارای اینترنت می باشند می آپم به ادامه ی اخبار توجه فرمایید...... دوست جونیا دلم می خواست تمام اتفاقای مهم زندگی مشترک و از اول ثبت کنم ولی خب به علت بی کفایتیه مخا.برات منطقه نشد و کلی از روزا گذشت.......
-
روز عروسی...
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 13:13
ساعت 6:30 صبح با اینکه حسابی خوابم میومد بیدار شدم و اومدم تو هال یه نگاه به خونمون انداختم یعنی من امشب اینجا نمی خوابم.... چقدر این خونه آرامش داره چقدر توش انرژی مثبت هست ... وسایلمو که از شب قبل آماده کرده بودم آوردم توپذیرایی (لباس عروس تور کت شنل کفش موبایلم و کیف پول...) پالتمو برداشتم و یه صبحونه ی مختصر خوردم...
-
خاطرات روزای قبل عروسی....
شنبه 26 آذرماه سال 1390 16:25
سلام به دوستای گل خودم که کلی دلم براشون تنگ شده.... حال و احوالتون چطوره؟ خوب و خوش باشید الهی.... می خوام از روزای قبل عروسی که براتون تعریف نکردم به ترتیب تعریف کنم و می رم جلو تا بتونم همه ی خاطره هامو ثبت کنم بعدم یه پست پر از عکس میذارم.... البته بگم که من هنوز اینترنت ندارم.....(الان از خونه ی خواهر شوهرم آپ...
-
من یه تازه عروسم....
جمعه 11 آذرماه سال 1390 21:26
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به دوستای گل گل خودم....... واااااای بچه ها یه عالمه تعریف دارم ,دارم میترکم میخوام بیام زودی براتون تعریف کنم ولی ما هنوزاینترنت نداریم تو خونمون کلا از امکانات به دوریم.... گفتن تا 2 هفته ی دیگه اون وایمکس که روی تی وی مون بود و بهمون میدن به محضه اینکه اکی بشه...
-
5 روز مونده به عروسی....
شنبه 21 آبانماه سال 1390 00:23
سلام به دوستای خوب و مهربونم.... 5 روز مونده به عروسی و من وقتی بهش فکرمیکنم استرس همراه با آرامش میاد سراغم....(پارادوکس داره ولی خب این حس و دارم) -اول ازهمه از همتون میخوام برامون شدیدا دعا کنید برای شفای یه مریض پدر شوهر دامادامون حالش خوب (2 تا از خواهرام با هم جارین) نمی خوام بیشتر از این بازش کنم ولی این مساله...
-
معضلی به نام آرایشگاه و...
شنبه 14 آبانماه سال 1390 01:44
سلام به دوستای مهربون خودم... باز من2 دقیقه وقت گیر آوردم گفتم آپ کنم... -واااای بچه ها من واسه آرایشگاه گرفتن واقعا زجر کشیدم ! بله من فکر میکردم آرایشگاه رزرو کردم و راحت شدم ولی ماجرا از این قراره که روزی که پست گذشتم و گفتم فلان آرایشگاه و رزرو کردم یکی از دوستای خوب وبلاگیم من و نسبت به آرایشگاه هوشیار کرد این شد...
-
کلی کار+آرایشگاه
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 02:36
سلام به دوستای خوبم این روزا حسابی سرم شلوغه و کمتر وقت میکنم بیام نت الانم خوابیده بودم که آقای شوور اینقدر زنگ زدن به گوشیم که بیدار شدم و خواب کلا از سرم پرید گفتم بیام حداقل به اینجا یه سر بزنم بلکه یه حرکت مثبتی کرده باشم... برم سراغ کارایی که انجام دادم.. -کاغذ دیواری رو نصب کردیم خیلی خوشمل شده حالا باید یه میز...
-
یه پست طولانی...
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 02:45
سلام ... سریع برم از کارام تعریف کنم که طولانی تر نشه... دلم میخواد همش ثبت بشه واسه همین نمیتونم فاکتور بگیرم... -توپست قبلی گفتم که خونه رو تحویل گرفتیم و بعد از اون هم بلافاصله کار نقاشی رو بابای نوید شروع کرد(چون صاحبخونه معتقده که خونه رو زیر قیمت به ما داده هزینه ی نقاشی رو گردن نگرفت و چون بابای نوید خودش بلده...
-
کارای عروسی.....
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 15:01
سلام دوست جونیا حالم خدار و شکر خوبه آیا کسی میخواست حالمو بدونه؟!!! اونشب وااااقعا عصبی بودم تا حالا تو زندگیم این درجه از عصبانیت و درک نکرده بودم آخه من رو حرفای بابام خیلی حساسم دوست دارم نظرش رو من و متعلقات به من خیلی مثبت باشه کلا دوست دارم فقط ازم تعریف کنه کوچکترین انتقادش من و خیلی بهم میریزه.... اونشبم...
-
عصبیم شدید.....
جمعه 8 مهرماه سال 1390 20:05
واااای بچه ها به شدت عصبیم ... امروز مامان بابای نوید اینجا بودن و تازه رفتن از دست مامان نوید دلم میخوادسرم و بکوبم به دیوار .... چقدر دنبال اینه که زبل بازی دربیاره حالم و بهم زد بابای من که خیییلی ادم صبوریه بعد از رفتنشون یه پوزخند زد و گفت مامان نوید بدش نمیاد عروسی رو هم ما بگیریما چقدر تیکه می ندازه... به خدا...
-
این روزها....
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 15:51
سلام سلام این روزا دوست دارم تند تند آپ کنم و از کارایی که انجام دادم تعریف کنم ولی خب به همون میزان که کار انجام میدم وقتم پره و سرم شلوغه! -آخر هفته ی پیش مامانمینا رفتن مسافرت 3 روز من و نوید تو خونه تنها بودیم خیلی خوب بود و آرامش داشتیم خیلی خوشحالم که از 26 آبانماه به بعد همیشه در کنار هم خواهیم بود و از فکر...
-
تاریخ عروسی....
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 13:28
سلام خانمای خوشمل.... تاریخ عروسیه ما معلوم شد بله ما تالار هم رزرو کردیم و بسی شادمانیم.... عروسیمون پنجشنبه 26 آبان ماه شد... همیشه دوست داشتم عروسیم تو شهریور یامهر باشه ولی خدا رو شکر میکنم و آرزو میکنم که اونروز هوا خیییلی سرد نباشه وگرنه من تبدیل به یه عروس یخ زده میشم....واسه فیلمبرداری که بریم باغ چه اتفاقی...
-
خبرای مهم...
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 02:38
سلام... خیییلی اتفاقای مهم و خوبی برام افتاده که میخواستم با یه دنیا هیجان و شادی اینجا ثبتشون کنم ولی متاسفانه حرفای زشت و سخیف مادرشوهرم که نشون از بخل و تنگ نظریش داره حالم و بدجوری بهم ریخته و این شبا جز با آرام بخش خوابم نمیبره... برای آرامش من و نویدم دعا کنید... در این حد بگم که فردا آخرین روز خدمت نویده و واسه...
-
اینم از تعطیلات ما....
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 02:15
سلام به دوستای گلم... بچه ها این پستم طولانیه اگه حوصله نداشتید نخونید...امیدوارم تو این ماه رمضون رابطتون با خدا بهتر شده باشه.... خدایا عاشقتم به خاطر همه ی محبتات و سعی میکنم که همیشه شاکر باشم وقدر نعمتات و بدونم...... واما تعطیلات... سه شنبه:بعد از اذون ظهر شووری اومد دنبالم و راه افتادیم به سمت شهر شووری . 1...
-
یک سال یا 10 سال!!!
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 04:00
تولد یک سالگیه وبلاگم مبارک.....(1 شهریور بود) من اصلا باورم نمیشه یکسال گذشت!!! این یکسال از اون سالای سخت بود واسه من...خب دوستایی که از اول باهام بودن میدونن که انگیزه ی من از ایجاد این وبلاگ چی بود... وقتی یادم افتاد که وبلاگم یکساله شده تموم این یکسال مث یه فیلم از جلوی چشمم رد شد و چشمام پر اشک شد بودن نوید...
-
از همه جا...
شنبه 22 مردادماه سال 1390 03:30
سلام دوستای مهربونم... نماز روزه هاتون قبول باشه... این روزا ما رو هم خیلی دعا کنید... اومدم کلی چیز تعریف کنم که تیتروار میگم شایدم نصفه بمونه ببینم چقدر حال دارم بنویسم... -چند وقت پیشا رفتم پیش یه فالگیر یعنی 10 نفرشدیم و یه فالگیر اومد خونه ی خواهرم! ما قبلا پیش یه فالگیر رفته بودیم که همه چیزو به من درست گفته...
-
سکرت!!!
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 23:52
عکس ها برداشته شد.... مرسی از نظر لطفتون....
-
سوال...
شنبه 8 مردادماه سال 1390 03:16
سلام ... خدمت دوستای گلم عرض کنم که اینجانب بالاخره میخوام به قولم عمل کنم و یه رونمایی بکنم... فقط قبلش میخواستم یه سوال بپرسم.... یعنی راستش این کارو زن بابای امروزی تو وبلاگش انجام داده بود منم خیییییلی خوشم اومد خب! منم دوست دارم این کار و بکنم و اون اینه که قبلش یه سوال راجع به چه شکلی بودن خودم بکنم... با توجه...
-
رمز دار!!!(همون رمز قبلی)
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 02:55
-
عروسی.
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 17:11
سلام به همه ی دوستای خوشمل خودم... این هفته که گذشت کلا من تهران نبودم رفته بودم شهر همسری اینا و یک هفته با چتر اونجا فرود اومده بودم که واقعا دلم واسه خونه و خانوادم تنگ شده بود! حالا چرا من اونجا بودم؟ چون عروسی دختر دایی شووری بود ! بذارید روز به روز تعریف کنم... قبل از اینکه برم شهر همسری نزدیک... بود که همیشه در...
-
ماجرای روز زن با کلی تاخیر!
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 15:50
سلام دوستان! میخوام ماجرای روز زن و تعریف کنم میدونم خیلی گذشته ولی خب دیگه میخوام این روزا هم ثبت بشه... پارسال روز زن اصلا روزای خوبی نداشتم وشبا که نوید میخابید گریه میکردم واسه همین امسال یه استرسی داشتم واسه این روز .... 2-3 روز قبل از روز زن با نوید رفتیم واسه مامانش یه ظرف خییلی خوشگل و باکلاس خریدم که خودم...
-
من آمده ام وای وای ...
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 00:39
سلام ... میدونم خیلی وقته نبودم ولی به جاش میخوام چندتا پست پشت سر هم و طولانی بذارم و البته بعد از این پستا میخوام عکس بذارم ... اول از حالم بگم که به لطف خدا و حرفای بعضی از دوستان و تصمیم ناگهانی خودم مبنی بر مثبت بودن خیییلی بهترم ... واقعا تو این مدت هر چی بیشتر به بدیها نگاه می کردم بیشتر بدی و نکته ی منفی پیدا...
-
۲۷ خرداد...
شنبه 28 خردادماه سال 1390 13:59
...............................تولدم مبارک................................ ادامه دارد...
-
درددل....
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 22:10
سلام به همه ی دوستای مهربونم.... آخ که من چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود.... زیاد نمی تونستم بیام نت و به شماها سر بزنم ..... الان من تنها خونه ام و برقم نداریم خوبه لپ تاپ شارژداشت که من بتونم بنویسم و یه ذره سرگرم بشم.... خییلی زیاد دلم گرفته میخوام یه ذره درددل کنم این چند وقته خیلی اتفاقای خوب افتاده ولی من وقت...
-
کار....
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 00:13
سلام به همه ی دوستای گلم... مرسی بابت همه ی راهنمایی ها ودلگرمی هاتون.... دلیل اینکه چندوقتی نبودم اگه گفتین چیه؟ اینجانب شاغل شدم.... من به صورت خییییلی ناگهانی رفتم سرکار.... از اونجاییم که آدم تنبلی تشریف دارم خیلی نمیرسم بیام اینجا البته به دوستام سر میزنم ولی آپ کردنم طول میکشه یه عاااااااااااالمه ماجرا دارم که...