سلام به همه ی دوستای گلم... مرسی بابت همه ی راهنمایی ها ودلگرمی هاتون....
دلیل اینکه چندوقتی نبودم اگه گفتین چیه؟ اینجانب شاغل شدم.... من به صورت خییییلی ناگهانی رفتم سرکار.... از اونجاییم که آدم تنبلی تشریف دارم خیلی نمیرسم بیام اینجا البته به دوستام سر میزنم ولی آپ کردنم طول میکشه یه عاااااااااااالمه ماجرا دارم که تعریف کنم ولی الان خوابم میاد فردا هم باید زود بیدار شم واسه همین میذارم واسه یه روز دیگه فقط گفتم یه خبری از خودم داده باشم.... آهان اینم بگم که آقای شوور خیییلی ناراحتن که من میرم سر کار یه سره میگه بسه دیگه از فردا نرو میگه دیگه نمیتونیم خیلی باهم باشیم .. 1000تا کلاس بهم پیشنهاد داده که برم تا سرکار نرم آخی چون میدونه من پیانو دوست دارم میگه ماشینمو میفروشم پیانو میخرم برات برو یاد بگیر نمیخواد بری سرکار.... چون مامانش شاغل بوده خاطره ی خوبی از کار کردن زن نداره میگه بذار وقتی رفتیم سر خونه زندگیه خودمون برو سر کار اونم تازه باید زودتر از من برگردی خونه...
اما از اونجایی که من بسیار آدم سرتقی هستم همچنان میرم سرکار ولی قصد ندارم خییلی تو این کار بمونم من میخوام واسه کانون وکلا بخونم و وکیل بشم این کارو تا وقتی میرم که تاریخ عروسیم قطعی معلوم بشه و من بخوام برم دنبال خریدام الان دوست ندارم بیکار بمونم تو خونه...
کارم حقوقش کمه ولی واسه من مهم 2 چیزه یکی اینکه سرم گرم میشم و بعد اینکه برام سابقه کاریه و خوبیه بعدیش اینه که راجع به رشتم بود یعنی کارای حقوقی هم انجام میدم درسته در سطح پایین ولی دیگه دیگه....
دوست جونیا واسم دعا کنید یه ذره که نظم زندگیم و پیدا کنم میام خییلی چیزا رو تعریف میکنم اصلا یه پست میذارم که حوصلتون سر بره کامل بخونیدش....