سلام دوستای خوشملم!
بریم سر ادامه ی مطالب!
-چند وقت پیش بانوید خوشحال رفتیم بوستان گفتگو که نمایشگاه گل و
گیاه و ببینیم البته به پیشنهاد من!نویدم اونروز لباس گرم نپوشیده بود بچم
سردش بود هی به من میگفت خانمی مطمینی هنوز هست؟ منم هی میگفتم آره بابا!
خلاصه رفتیم تو پارک پرنده پر نمیزد هی شووری میگفت ببین غیر از ما هیچ
موجود زنده ای تو پارک نیست بیا بریم تو ماشین من سردمه! منم مقاومت
میکردم که باید بریم! آخر سرم فهمیدیم نمایشگاه تموم شده و نمایشگاه
ترافیک!!! زدن!
طفلک متعجب به من نگاه میکرد می گفت همچین با اعتماد به
نفس میگفتی نمایشگاه هست که من فک کردم تواز مسوولین نمایشگاهی! منم اصلا
به روی خودم نیاوردم و تازه میخواستم خیسش کنم ( آخه سردش بود خیلی کیف
میداد)!
-یه عروسی رفتیم که 2 ساعت تو ترافیک بودیم تابرسیم(کلا از اول
پاییز دوباره ترافیک وحشتناک شده) من یکی از لباسایی که از شوی لباس خریده
بودمو پوشیدم و کلی واسه خودم ذوق کردم ولی نویدی نیومد آخه فردا صبحش به کار مهم داشت!
-چیدمان اتاقمو عوض کردم واسه کفشم یه موکت یاسی طرحدار خوشگل خریدم
آخه دیگه خسته شده بودم اینقد این سنگا رو سابیده بودم! تازه از وقتی موکت
کردم هم اتاقم بزرگتر شده هم من و نویدی توش راحتتریم!
-یه روز روزه گرفتم شووری اومد دنبالم بریم بیرون بچم نمیدونست من
روزه ام یهو دیدم جلو یه رستوران واستاده میگه میدونم توام ناهار
نخوردی!نمیدونستم بهش چی بگم! گفتم بریم ولی واسه من غذا نگیر اصرارم نکن
که چیزی بخورم, خودت میدونی که کم غذام!نویدم گفت مگه میشه بالاخره یه ذره
که باید بخوری! آخر مجبور شدم بگم روزه ام! کلی تعجب کرد و دعوام کرد آخه
تو ماه رمضونشم هی میگه تو روزه نگیر ضعیفی تو! نمیدونم چرا اینقد من به
نظرش ضعیف میام! خلاصه به اصرار من نوید یه ساندویچ خورد از اون روزه
بیچارش کردم که تو جلوی یه آدم روزه ساندویچ خوردی من که خیلی دلم
خواست!!! چند روز بعدش در اثر smsها و حرکات جلف بنده رفته بود همون
ساندویچ و برام گرفته بودو اصرار میکرددیگه اذیتش نکنم ولی خوب چیکار کنم
که اذیت کردنش خیلی کیف داره!
-یه دکتر پوست هست که 2 ساله دارم میرم پیشش واسه مراقبت بیشتر و
بهتر از پوستم و موهام! نه جوش دارم نه لکی نه مرگی ولی مرض دارم پول خرج
کنم!
این سری که رفتم پیشش یه نسخه برام پیچید 100 هزار تومن تازه من اصلا
قصد دارو گرفتن نداشتم همراه خواهرم رفته بودم فقط 2 تا سوال بیجا پرسیدم
اونم یه نسخه داد دستم!یه کرم مرطوب کننده بهم داده که فک کنم محتوی آب و
گلاب خودمون باشه فقط یه سفر رفته فرانسه 43 هزار تومن خریدمش! من ادب
نمیشم که دفعه ی قبل 380 هزار تومن پیاده شدم هر بار میرم پیشش موقه ی
برگشت تا خونه گریه میکنم که این چه حماقتی بود کردی دختر
ولی باز سریه
بعد منو جو میگیره! هنوز از خریدای شوی لباس و پولی که باید به دانشگاه
بدم داغ بودم که این یکیم اضافه شد!
-2 روز پیش با نویدی رفتیم بوستان نهج البلاغه(دره پونک) خیییلی قشنگه جون میده واسه
قدم زدن و لاو ترکوندن!ولی من و نوید رو مود مسخره بازی بودیم بنابراین
هیچ لاوی نترکوندیم به جاش کلی همدیگه رو مسخره کردیمو خندیدیم و از هوای
باحال و مناظر باحال اونجا لذت بردیم! تازگیا اونجا یه سینما 4 بعدی زدن!
ما هم که تا حالا ندیده بودیم رفتیم بلیط فروشه گفت الان فیلمه خانه ی
ارواح و داریم! خلاصه ما هم رفتیم صندلیاش کمربند داشت و بهمونم عینک دادن
من واسه این چیزا ذوق میکردمو نویدم میخندید! خیییییلی جالب بود من که کلی
حال کردم صندلیاش متحرک بود و با اتفاقای تو فیلم عقب جلو میرفت و تکون
میخورد! بعد وقتی تو فیلم باد می اومد واقعا باد میزد تو صورت آدم! یه جاش
سر یه مرد رو با گیوتین زدن خونش پاشید ( واقعا رومون آب پاشیدن) من کلی
هیجان زده شدم!
-این روزا قهوه ی تلخ و میبینمو کلی باهاش حال میکنم! دو مجموعه ی
اولشو با شووری با هم دیدیم و قرار بود همه رو با هم ببینیم ولی من شووریو
پیچوندمو بقیه شو تهنا تهنا دیدم!آخه شووری من چیکار کنم که تو وقت نداری
! تازه کلیم فیلمای باحال داریم که ببینیم ولی شووری وقت نداره به منم
میگه تهنا نبین!!!
-12تا cdمربوط به تغذیه است مال دکتر روا زاده! حرفاش به نظرم خییلی
درسته(حرفای تغذیه ایش صرفا کاری به سیاستش ندارم) ولی نمیشه عملیشون کرد
مثلا میگه هیچکدوم از مواد کارخونه ای رو نخورید خب! یعنی زندگی تعطیل!پس
کاری نمیشه کرد!خلاصه من که یهو متحول شدم نوشابه و چای و گذاشتم کنار!
اما بعد از چند روز دوباره به چای رو آوردم ولی دارم سعی میکنم که نوشابه
رو کلا حذف کنم چیز بیخودیه!ولی اصلا نمیتونم از دلستر بگذرم!
شرمنده که طولانی شد!
مواظب خودتون باشید.
دختر تو چرا انقدر شیطونی
کم این نوید اذیت کن خدا رو خوش نمیادها
یکی نیست بیا به خودم بگه
اصولا آزار و اذیت جنس مذکر کلی حال میده
واییی امان از این جو گیری ها و عذاب وجدانهای بعدش
کاملا باهات موافقم!
1) چه خوب برخورد کرده باهت و بابت نمایشگاه غرغر نکرده ( مثل همسر من )
. البته ما که اینجا آنچنان مراسمی نداریم که تنها بریم . همیشه باهمیم اگر مراسمی هم باشه ! ( یه پست در اینباره گذاشتم )

2) عروسی بدون همسر خوش نمی گذره زیاد
3) مبارک موکتت باشه
4) روزه ؟؟؟؟ نکن از اینکارا خانومی بعدا به بدنت آسیب میزنه
5) واسه پوستت خوبه که خرج کنی اما هرچیزیم مناسب نیست . درازمدت ضرر داره دوست خوبم
.
.
خانومی خوب خورد خورد بیا مطلب بذار اینجوری نفسمون میگیره !!!
مرسی!
ببخشبد که طولانی شده بود!
سلاااااااام رهااااااااااااا
اوووووووووووووووووووول
ایول چه سینمای باحالب منکه بودم زوق مرگ میشدم
آخی کاش من تاریخشو تو پستم میذاشتم که میفهمیدی تموم شده!!!

بابا گناه داره این شووری رو اینقده اذیت نکن!!
خوشحالم که بهتون خوش گذشته!
عشقتون جاودان.....تو هم کم شیطون نیستی ها مواظب این همه انرژی و علاقه باش
مرسی!
وای من که بودم سکته رو زده بودم تو اون سینما ....
اون سینما قسمتهای رمانتیک داشته باشه باحاله
روزه ات هم قبول خانومی
نه بابا ترسناک نبود که!
بابا رمانتیک...
سلام عزیزم خوبی؟ منم لینکت کردم بابا آپ کن دیگه
من خیلی زن دوست دارم
چه جالب! چه خوش سلیقه!
بزودی گلم!
kheili mamnun duste khubam,az inke be weblogam sar mizanin.
hamishe movafagh va baham shad va khosh bashin
ممنون که اومدی
واقعا ممنونم
خوشحالم میکنی
برام بنویس
قول میدم آپ های خوبی برا همه بزارم
مخصوصا خاطرات
خیلی خوبه! حتما بهت سر میزنم.
چقدر شیطونی تو دختر. ببینم این سینما ۴بعدی دیگه چیه؟ مگه بیشتر از سه بعد هم داریم؟ اونم تو دره پونک بود؟
باید به همسری بگم بریم ببینیم. جالبه ولی فکر نکنم دلشو داشته باشم برم فیلم ارواح ببینم. اونوقت تا دو هفته تو خواب فیلم ارواح ۵ بعدی میبینم.
مواظب خودت و نویدی باش.
بعد چهارم احساسه همونی که گفتم وقتی باد میومد ما حس میکردیم! دره پونک جای خوبیه عزیزم حتما از وقتی شده بوستان نهج البلاغه نرفتی! فیلمشم اصلا ترسناک نبود خانمی!
سلام رها خانمی
کلی اتیش سوزوندی دختر اذیتش نکن این اقا نویدو
سینما رو شنیده بودم نمی دونستم این قدر جالبه هوس کردم برم
آره جتما برو جالبه.
من خوبم تو خوبی گلی
قربونت خانمی خوبم.
سلام رهای عزیز
از وبلاگ سی سی جونم اومدم
خیلینوشتنتو دوست دارم
عادت ندارم جائی برم و هیچی ننویسم
شاد باشی عزیزم
مرسی عزیزم خوشحال شدم اومدی! عادت خوبی داری خانمی!
باید جال باشه این سینما هه.ایشالا که همیشه خوش باشی.
با درود بر دوست عزیز
شب زندان با نوشته ی "تاکسی چهار شنبه" به روز شد.
منتظر حضور گرم و سبزت
و از تاخیر طولانی مدت شرمنده ام
http://shabzendan.blogfa.com
http://shabzendan.blogsky.com
آپ کن خانومی ! 2 باره که دارم میام و آپ نشدی ...
کم کار شدی . بیا بگو چه خبر ؟؟؟؟
الان دقیقا کنجکاوی از سر و روم میباره
یه کوچولو سرم شلوغه ولی بزودی میام! ولی همیشه بهت سر میزنم خانمی!
سلام عزیزم همینجوری
خب چرا آخه؟!!
چه پست پر انرژییییییی
از این سینما سه بعدی ها هم اصلا خوشم نمیاد. آخه غالبا فیلم ترسناک میذارن. من که اصلا حاضر نیستم خاطر مبارک رو با این فیلم ها مکدر کنم!!!!!۱
مررررسی.
خوبه که هیجان داره! یه سانسش شرک پخش میکرد!
کجایی خانومی
نمیدونم چرا تنبل شدم سپیده جون!
سلام.ممنون سر زدی بهم.یکی دو هفته هست که دیگه حوصله نوشتن ندارم.هرچی فکر می کنم نمی تونم یه موضوع پیدا کنم که راجع بهش بنویسم.خیلی تنبل شدم.شاید از استرس خدمته سربازیه.داره نزدیک و نزدیک تر میشه روز اعزامم.
بازم ممنون ازت
واااای میدونم من کامل این قضیه رو درک میکنم. خیییلی سخته ولی میگذره بعد از آموزشیم که دیگه چیزی نیست. معلوم شده کجا افتادی؟